جدول جو
جدول جو

معنی اشکلک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اشکلک کردن
چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند، اشکلک دادن
تصویری از اشکلک کردن
تصویر اشکلک کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشکله کردن
تصویر اشکله کردن
گذاشتن اشکله لای انگشتان متهم وفشار دادن تا بجرم خود اقرار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکنه کردن
تصویر اشکنه کردن
اشکنه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکلک دادن
تصویر اشکلک دادن
نوعی شکنجه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتن چیزی بزور، لاف زدن از پهلوانی، تندی کردن خشونت ورزیدن، تعدی کردن اعمال زور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
با انگشت چیزی را زیر و رو کردن بهم زدن، دخالت کردن در کاری (تواء م با بهم زدن آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتلم کردن
تصویر اشتلم کردن
((~. کَ دَ))
خشونت ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگلک کردن
تصویر انگلک کردن
((~. کَ دَ))
با چیزی ور رفتن، در کاری دخالت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکلک دادن
تصویر اشکلک دادن
چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند، اشکلک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
Complicate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
जटिल बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
ทำให้ซับซ้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکل کردن
تصویر شکل کردن
شکل ساختن صورتی پدید آوردن، شکلک در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار